تنفس صبح
زخم نخل ها
مرداد خوزستان من خرماپزان بود
گاهی فشم بار ترافیکش روان بود
بیسیم زد اصغر که اینجا قحط آب است
کوکا به تهران پرفروش امّا گران بود
تهران همه صبحش نسیمی معتدل داشت
و سرخ بادی ظهر خوزستان وزان بود
خمپاره آمد خواهرم را هم عصا داد
قلاده در تجریش دست دختران بود
من ، مادرم را ماه بی چادر ندیده
و روسریّ عده ای در مو نهان بود
بابای من در زیر بمباران دشمن
بابای بعضی ها به فکر مبلمان بود
وقتی که زخم نخلهای ما رطب بود
در جمع بعضی حرف سود زعفران بود
در جبهه ها فرمان حمله بود و شخصی
دنبال ویزای سفر دور جهان بود
ای خاک خوزستان فدای مردمانت
حتی زمستانت دگر خرما پزان بود
شاعر: مهدی چراغ زاده نظرات شما عزیزان: جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: 1:43 :: نويسنده : سحرحیدری
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آرشيو وبلاگ پيوندها
|
||||||||||||||||
![]() |